♥ عشق من و دنیام ♥
ما به هم میرسیمو خوشبختیم
ایعشق، ای ترنم نامت ترانهها
معشوق آشنای همه عاشقانهها
ای معنی جمال به هر صورتی که هست
مضمون و محتوای تمام ترانهها
با هر نسیم، دست تکان میدهد گلی
هر نامهای ز نام تو دارد نشانهها
هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:
گل با شکوفه، خوشه ی گندم به دانهها
شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز
دریا به موج و موج به ریگ کرانهها
باران قصیدهای است تر و تازه و روان
آتش ترانهای است به زبان زبانهها
اما مرا زبان غزلخوانی تو نیست
شبنم چگونه دم زند از بیکرانهها
کوچه به کوچه سر زدهام کو به کوی تو
چون حلقه دربهدر زدهام سربهخانهها
یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم
سودا کند دمیبه همه جاودانهها
قیصر امین پور باهمه وجودم دوستت دارم عسلم
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است دوس داشتین برید به ادامه مطلب
ادامه مطلـب
مادر اي پرواز نرم قاصدک
مادر اي معناي عشق شاهپرک
گونه هايت کاش مهتابي نبود
تا دلم در بند بي تابي نبود
اي تمام ناله هايت بي صدا
مادر اي زيباترين شعر خدا
مادر! تو جانانه جام بلای ما را نوشیدی و لباس رنج و محنت ما را پوشیدی، اینک، حریر محبت فرزندانت را بپوش و شربت شهد عشق آنان را بنوش. مادرم، در گرامی داشت روزت زیباترین ستاره سپاس را به پاس پاسداری بی کرانت از ما، بر آسمان پرمهرت می آویزیم. روزت مبارک باد
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.
اگه دوس داشتین برید به ادامه مطلب
ادامه مطلـب
عشق یعنی خلوت و راز و نیاز
عشق یعنی محبت و سوز و گداز
عشق یعنی سوز بی ماوای ساز
عشق یعنی نغمه ای از روی ناز
عشق یعنی کوی ایمان و امید
عشق یعنی یک بغل یاس سپید
عشق یعنی یک ترنم از یه یار
عشق یعنی سبزی باغ و بهار
عشق یعنی لحظه دیدار یار
عشق یعنی انتهای انتظار
عشق یعنی وعده بوس و کنار
عشق یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار
عشق یعنی حس نرم اطلسی
عشق یعنی با خدا در بی کسی
عشق یعنی همکلام بی صدا
عشق یعنی بی نهایت تا خدا
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی از فراقش سوختن
عشق یعنی سر به در اویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی بنده فرمان شدن
عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست
عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
عشق یعنی یک تیمم یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی یک تبسم یک نگاه
عشق یعنی یک تکیه گاه و جان پناه
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر
عشق یعنی از رضایش عمر گیر
عشق یعنی زندگی را بندگی
عشق یعنی بندگ آزادگیعجیج دلم دوست دارم
با تو می توان بهار شد
می توان هزار شعر عاشقانه را
سرود و ماندگار شد
با تو می توان در این دیار پر فریب
ره نورد جاده های روزگار شد
با تو، می توان دوباره دید
چهار فصل سال را
بر تن تمام روز های سال
رنگ دل کشید و یادگار شد
می توان در کنار تو به جنگ روزگار رفت
یا که با درخت سبز صلح
تا همیشه همدیار شد
با تو، می توان ستاره چید
می توان به آسمان نگاه کرد و بی قرار شد
می توان جدا شد از زمین و از زمان ابر شد
پرنده شد؛رنگ روح یار شد
می توان دواند ریشه در زمین
می توان درخت شد،جوانه زد،
بهار شد...
اگه فکر یه همصدایی بیا با عشق صدام بکن
تو منو اینجور دیوونه کردی بیا فکری برام بکن
تو تک وتنها تو جاده عشق قدم گذاشتی بی همسفر
آخه مسافر دوستت دارم من . بیا منو با خودت ببر
بیا که رو لبهام خنده بکاری شادی بیاری برای من
بیا و با دستات اشکامو پاک کن . گوش بسپار به غمای من
بیا که رو لبهام خنده بکاری شادی بیاری برای من
بیا و با دستات اشکامو پاک کن . گوش بسپار به غمای من
وقت سلام و سرود عشق . ای پیامت نوید من
دل به تو بستم به پات نشستم . تویی تنها امید من
وقت سلام و سرود عشقه . ای پیامت نوید من
دل به تو بستم به پات نشستم . تویی تنها امید من
بیا که رو لبهام خنده بکاری شادی بیاری برای من
بیا و با دستات اشکامو پاک کن . گوش بسپار به غمای من
بیا که رو لبهام خنده بکاری شادی بیاری برای من
بیا و با دستات اشکامو پاک کن . گوش بسپار به غمای من
وقت سلام و سرود عشقه . ای پیامت نوید من
دل به تو بستم به پات نشستم . تویی تنها امید من
وقت سلام و سرود عشقه . ای پیامت نوید من
دل به تو بستم به پات نشستم . تویی تنها امید من
بیا که رو لبهام خنده بکاری شادی بیاری برای من
بیا و با دستات اشکامو پاک کن . گوش بسپار به غمای من
بیا که رو لبهام خنده بکاری شادی بیاری برای من
بیا و با دستات اشکامو پاک کن . گوش بسپار به غمای من
عشق عسلیه من مال خودمی
دل عاشق اگه رنگ بهارو آبی میبینه
شبای بی کسیهاشو . شب مهتابی میبینه
به لطف عاشقی حتی گلای زرد پاییزو
به رنگ چشم پر خونش . گل سرخابی میبینه
همه زیبایی دنیا رو از چشم تو میبینه
همه گلهای عالم رو با دستای تو میچینه
دل عاشق اگه رنگ بهارو آبی میبینه
شبای بی کسیهاشو . شب مهتابی میبینه
اگر عمری هدر کردم . اگر پا در خطر کردم
نگو که سادگی کردم . عوای عاشقی کردم
که من با عشق تو عاشق . سلام بر زندگی کردم
سلام بر زندگی کردم
سلام بر زندگی کردم . سلام بر زندگی کردم
چه خوب کردم . چه بد کردم
خودم کردم . خودم کردم
هوای عاشقی کردم . هوای عاشقی کردم
که من با عشق تو عاشق . سلام بر زندگی کردم
سلام بر زندگی کردم
دل عاشق اگه رنگ بهارو آبی میبینه
شبای بی کسیهاشو . شب مهتابی میبینه
به لطف عاشقی حتی گلای زرد پاییزو
به رنگ چشم پر خونش . گل سرخابی میبینه
همه زیبایی دنیا رو از چشم تو میبینه
همه گلهای عالم رو با دستای تو میچینه
چه خوب کردم . چه بد کردم
خودم کردم . خودم کردم
هوای عاشقی کردم . هوای عاشقی کردم
که من با عشق تو عاشق . سلام بر زندگی کردم
سلام بر زندگی کردم
دل عاشق اگه رنگ بهارو آبی میبینه
شبای بی کسیهاشو . شب مهتابی میبینه
دل عاشق اگه رنگ بهارو آبی میبینه
شبای بی کسیهاشو . شب مهتابی میبینههوس باز
دوست دارم ایمان خودم.....عشق من
حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم
آخ .. تا می بینمت یک جور دیگر می شوم
با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند
یاسم و باران که می بارد معطر می شوم
در لباس آبی از من بیشتر دل می بری
آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم
آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو
می توانم مایه ی ــ گه گاه ــ دلگرمی شوم
میل میل ِ توست اما بی تو باور کن که من
در هجوم بادهای سخت ، پرپر می شوم امروز دیدمت عشقم.دوست دارم.خدایییییییییییییا ممنونم
MiSs-A |